وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا یَغُوثَ وَیَعُوقَ وَنَسْرًا ۲۳
انسان امروز، دلخوش است به اینکه چون گذشتگان بت پرستی نمی کند، لات و عزی و هبل را نمی پرستد و در مقابل خدایان سنگی و بی جان سجده نمی آورد و از اینکه گاه و بیگاه در کلیسایی یا محراب مسجدی سر به آسمان بلند می کند و بر آستان خدایی مفروض سجده می آورد به خود می بالد .
یافتن پاسخی برای این سؤال که «آیا حقیقتا» امروزه رسم بت پرستی از میان رفته است یا آنها به طریقی دیگر امکان حیات یافته اند، سخت می نماید .
بی گمان اگر روزی از آن اعرابی جاهل بت پرست پرسیده می شد: آیا این چوب خدا و آفریننده توست؟ پاسخ آری نبود و او آن قطعه چوب را به حقیقت خالق خویش نمی شناخت، بلکه او در توجیه پرستش خود، بت ها را مظهر یک الهه درونی و مورد قبول عنوان می کرد . جهالت موجب بود تا او در انتخاب مصداق دچار اشتباه شود و تمامیت مفهوم «پرستش » را درک نکند و به جای روی آوردن به یک کل واحد به اجزای منتشر، محتاج و نیازمند روی بیاورد و به پرستش موجوداتی بپردازد که خود مخلوق بودند، مصداق بیرونی بودند و جسمیت داشتند .
انسان امروز نسبت به تمامی اعصار گذشته و نسبت به تمامی انسان های بت پرست قرون دور دست، بت پرست تر است و کفر امروز نسبت به همه اعصار گذشته پیچیده تر .
دقت در مفهوم «پرستش » در همه ادیان نشان می دهد که انسان دیروز می گفت: هوالغنی، هوالقدیر، هوالمتکبر، هوالبصیر، هوالسمیع، هوالغفور . . . اما انسان امروز فریاد برمی آورد که اناالغنی، اناالقدیر، اناالمتکبر، اناالبصیر، اناالسمیع و . . . همین باور است که از او یک فاشیست، یک استعمارگر، یک استثمارگر و یک امپریالیست تمام عیار می سازد . او دیگر نمی تواند رئوف و غفور باشد; زیرا این صفات با شیطان و شیطنت او سازگاری ندارد . به عبارت دیگر تولد این انسان جدید در رحمانیت نیست، تولد در شیطنت است و طغیانگری صفت بارز و مشخصه شیطان .
امروزه وقتی شما وارد هر یک از سرزمین های اسلامی می شوید از نشانه ها کمتر نشان می بینید چنان که وقتی به صحن فراخ مسجدالنبی پای می گذاری و پیرامون آن را می کاوی، هیچ نشانی از خانه ساده امام صادق (ع)، کوچه بنی هاشم، و حتی مسجدالنبی چنان که بود نمی بینی . در مقابل، صحن مفروش عظیم سنگی مسجدالنبی از کف اوج گرفته و خود را می نمایاند و بر جان و جسمت سنگینی می کند . به همان سان که جلوه و جلالش تو را مرعوب تکنیک و تکنولوژی مدرن می سازد و هیبت او را بر دلت چیره می نماید .
خانه فاطمه (ع)، کوچه بی هاشم و بقیع، بسان هزاران هزار نشانه دیگر که در سرزمین های اسلامی منتشر بود به تو می فهماند که تو در طریق این اسوه های حسنه ای . و تو را فرا می خوانند تا چونان آنان زندگی کنی، بندگی کنی، بالنده شوی و نورانی .
اما امروزه، صحن صدها مسجد و ابنیه مذهبی در سرزمین های اسلامی تنها مؤید تواند. مؤید عنان گسیختگی نفس تو و مؤید هزاران شهر و خانه و کوچه و خیابانی که ساخته ای در حالی که هیچ یک از نشانه های اسوه ها و نشانه های ممدوح و مطلوب را ندارند .
اتفاق عجیبی افتاده . بی آنکه بدانی و بخواهی تمامی اسوه ها و نشانه هایشان در خدمت مظاهر فرهنگ و تمدنی وارد آمده اند که تنها گوساله سامری را به یاد آدمی می آورد . نشانه ها ملاکند، ملاک را از تو و از ما گرفتند . نشانه ها فارق اند، فارق میان سره و ناسره اما، از میان ما رخت بربسته اند .
ادامه مطلب ...