بسم الله الرّحمن الرّحیم

بسم الله الرّحمن الرّحیم

برای شناخت صحنه باید اول پشت پرده رو شناخت ...
بسم الله الرّحمن الرّحیم

بسم الله الرّحمن الرّحیم

برای شناخت صحنه باید اول پشت پرده رو شناخت ...

بت

وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا یَغُوثَ وَیَعُوقَ وَنَسْرًا ۲۳


انسان امروز، دلخوش است به اینکه چون گذشتگان بت پرستی نمی کند، لات و عزی و هبل را نمی پرستد و در مقابل خدایان سنگی و بی جان سجده نمی آورد و از اینکه گاه و بیگاه در کلیسایی یا محراب مسجدی سر به آسمان بلند می کند و بر آستان خدایی مفروض سجده می آورد به خود می بالد .

یافتن پاسخی برای این سؤال که «آیا حقیقتا» امروزه رسم بت پرستی از میان رفته است یا آنها به طریقی دیگر امکان حیات یافته اند، سخت می نماید .

بی گمان اگر روزی از آن اعرابی جاهل بت پرست پرسیده می شد: آیا این چوب خدا و آفریننده توست؟ پاسخ آری نبود و او آن قطعه چوب را به حقیقت خالق خویش نمی شناخت، بلکه او در توجیه پرستش خود، بت ها را مظهر یک الهه درونی و مورد قبول عنوان می کرد . جهالت موجب بود تا او در انتخاب مصداق دچار اشتباه شود و تمامیت مفهوم «پرستش » را درک نکند و به جای روی آوردن به یک کل واحد به اجزای منتشر، محتاج و نیازمند روی بیاورد و به پرستش موجوداتی بپردازد که خود مخلوق بودند، مصداق بیرونی بودند و جسمیت داشتند .

انسان امروز نسبت به تمامی اعصار گذشته و نسبت به تمامی انسان های بت پرست قرون دور دست، بت پرست تر است و کفر امروز نسبت به همه اعصار گذشته پیچیده تر .

دقت در مفهوم «پرستش » در همه ادیان نشان می دهد که انسان دیروز می گفت: هوالغنی، هوالقدیر، هوالمتکبر، هوالبصیر، هوالسمیع، هوالغفور . . . اما انسان امروز فریاد برمی آورد که اناالغنی، اناالقدیر، اناالمتکبر، اناالبصیر، اناالسمیع و . . . همین باور است که از او یک فاشیست، یک استعمارگر، یک استثمارگر و یک امپریالیست تمام عیار می سازد . او دیگر نمی تواند رئوف و غفور باشد; زیرا این صفات با شیطان و شیطنت او سازگاری ندارد . به عبارت دیگر تولد این انسان جدید در رحمانیت نیست، تولد در شیطنت است و طغیانگری صفت بارز و مشخصه شیطان .

امروزه وقتی شما وارد هر یک از سرزمین های اسلامی می شوید از نشانه ها کمتر نشان می بینید چنان که وقتی به صحن فراخ مسجدالنبی پای می گذاری و پیرامون آن را می کاوی، هیچ نشانی از خانه ساده امام صادق (ع)، کوچه بنی هاشم، و حتی مسجدالنبی چنان که بود نمی بینی . در مقابل، صحن مفروش عظیم سنگی مسجدالنبی از کف اوج گرفته و خود را می نمایاند و بر جان و جسمت سنگینی می کند . به همان سان که جلوه و جلالش تو را مرعوب تکنیک و تکنولوژی مدرن می سازد و هیبت او را بر دلت چیره می نماید .

خانه فاطمه (ع)، کوچه بی هاشم و بقیع، بسان هزاران هزار نشانه دیگر که در سرزمین های اسلامی منتشر بود به تو می فهماند که تو در طریق این اسوه های حسنه ای . و تو را فرا می خوانند تا چونان آنان زندگی کنی، بندگی کنی، بالنده شوی و نورانی .

اما امروزه، صحن صدها مسجد و ابنیه مذهبی در سرزمین های اسلامی تنها مؤید تواند. مؤید عنان گسیختگی نفس تو و مؤید هزاران شهر و خانه و کوچه و خیابانی که ساخته ای در حالی که هیچ یک از نشانه های اسوه ها و نشانه های ممدوح و مطلوب را ندارند .

اتفاق عجیبی افتاده . بی آنکه بدانی و بخواهی تمامی اسوه ها و نشانه هایشان در خدمت مظاهر فرهنگ و تمدنی وارد آمده اند که تنها گوساله سامری را به یاد آدمی می آورد . نشانه ها ملاکند، ملاک را از تو و از ما گرفتند . نشانه ها فارق اند، فارق میان سره و ناسره اما، از میان ما رخت بربسته اند . 

ادامه مطلب ...